۱۳۹۱ فروردین ۲۸, دوشنبه

پروین قاسمی با علی نژاد از بیگناهی و خبر قریب الوقوع بودن حکم اعدام برادرش می گوید

خواهر حمید قاسمی شال در گفتگو با مسیح علی نژاد از ارسال پرونده اعدام برادر زندانی خود به اجرای احکام زندان اوین خبر می دهد و می گوید: یک برادرم(البرزقاسمی) وقتی در اوین زندانی بود گفتند به دلیل سرطان درگذشت، حالا هم حکم اعدام برادرم حمید را به اجرای احکام اوین فرستاده اند، شما را به خدا کمک مان کنید، نگذارید این برادرم را از ما بگیرند. حمید هیچ کاری نکرده، حمید حتی فعال سیاسی هم نیست. حمید قاسمی شال را از ۲۴ خرداد ۸۷ به اتهام جاسوسی و ارتباط با سازمان مجاهدین خلق زندانی و محکوم به اعدام محکوم کرده اند. این حکم به گفته ی خواهرش به اجرای احکام اوین ارسال شده است و پس از آن احتمال اجرای حکم در هر لحظه ای وجود دارد.
پروین قاسمی شرحی از از روند بازداشت برادرش حمید قاسمی و آنچه بر خانواده اش در این مدت گذشته است ارايه می دهد و در عین حال به تلاش های خانواده اش برای جلوگیری از اعدام برادرش نیز اشاره می کند.
متن کامل این گفتگو به شرح زیر است:
خانم قاسمی من مسیح علینژاد روزنامه نگار هستم از بیرون تماس می گیرمبله خوب هستید خانم علینژاد؟اگر مایل باشید و خطری برای شما ندارد با شما گفتگویی در مورد وضعیت جدید برادرتان انجام بدهم
با شما بله خوشحال میشوم لطف هم می کنید.

ممکن است توضیح دهید که آیا حکم اعدام برادر شما برای اجرای احکام اوین فرستاده شد؟
خانم علینژاد روز شنبه از اجرای احکام دادسرای اویی به ما زنگ زدند و گفتند به شما ملاقات حضوری دادیم و اصرار کردند که روز یک شنبه به ملاقات برویم. وقتی به همراه مادرم رفیتم من خبر فوت خواهرم که به تازگی درگذشته است را در ملاقات حضوری به برادرم دادم و همان جا آقای خدا بخشی مسئول اجرای احکام اوین در حضور من و مادرم به حمید گفتند که حکم اعدام شما به اجرای احکام ابلاغ شده است.

آیا در این مورد با وکیل گفتگویی شده و حکم به وکیل ابلاغ شده بود؟
نه هنوز به وکیل ابلاغ نشده البته در ایران رسم نیست که حکم را به وکیل ابلاغ کنند.
آیا راه اعتراضی باقی مانده است؟
نه متاسفانه مگر اینکه خود آقای جعفری دولت آبادی یا آقای لاریجانی جلوی اجرای حکم اعدام را بگیرد.
ممکن است که برگردیم به پرونده و اشاره ای بکنید که در واقع حمید چرا و اصلا برای چه چیزی دستگیر شده اند؟
سال 87 برادر بزرگم البرز که نظامی بود و پنج سال بازنشسته بود در ۲۳ اردیبهشت توسط حفاظت اطلاعات دستگیر می شود. حمید هم چند روزی از کانادا برای سفر به ایران آمده بود. همان زمان حمید به دادستانی ارتش مراجعه می کرد که ببیند وضعیت برادرش البرز چگونه است و البرز کجاست. اما حمید را هم در سوم خرداد دستگیر می کنند.
برادر شما شغل شون چی بود؟ و به چه جرمی در واقع دستگیر شده بود؟
برادر بزرگم البرز معاون آموزشی ستاد توی نیرو دریایی رشت بودند. ناخدا یکم بود که ایشان را به اتهام جاسوسی و خروج اطلاعات دستگییر کرده بودند و این اتهام را زدند که برادرم با مجاهدین خلق در ارتباط بوده و و اطلاعات را به برادرم حمید می داد و اطلاعات را خارج می کرد برای مجاهدین خلق. این چیزی است که آنها می گویند..
تا جایی که من شنیده ام برادر شما البرز هم در زندان فوت کردند. درست است؟
بله متاسفانه روزی که حکم اعدام به البرز ابلاغ می وشد یعنی بهمن ۸۹ ایشان در زندان فوت می کند.

قبل از زندان مریض اصلا نبوده ایشان؟
اینها به ما گفتند که علت فوت برادرم سرطان بوده ولی برادر من آدم خیلی سالمی بود طوریی که حتی یک قرص هم مصرف نمی کرد چون در آب و هوای تمیزی زندگی می کرد حداقل روزی دوساعت پیاده روی داشت به همین علت آدم بسیار سالمی بوده اینا به ما میگند سرطان معده داشت.


و الان حمید برادر شما به خاطر پیگیریی کار البرز دستگیر شده؟

اینها می گویند که حمید با مجاهدین در ارتباط بوده است.
خب آیا برای حمید وکیلی هم گرفته بودید؟ می خواهم ببینم دفاعیات وکیل از حمید چگونه بود؟
وکیل پرونده حمید را دیده، هیچ سندیی که بشود به آن استناد کرد در پرونده حمید نیست . بر اساس یک ایمیل توش تایپ شده برادرم را متهم کرده اند. که ایمیل هم تایپ شده در یک کاغذ است و حتی از صفحه ی ایمیل هم پرینت نشده بود. همین ایمیل هم خطاهای زیادی دارد و به گواهی قوه قضاییه ایرادات فاحشی دارد.
خب الان این اتفاق افتاده که حکم حمید به اجرای احکام اوین ارسال شده آیا دیداری با مقامات قضایی داشتید؟
من الان دارم از دفتر دادستانی می آیم. به دادستانی نامه ای نوشته ام. البته متاسفانه آقای جعفری دولت آبادی را نمی شود دید اون موقعی که ایشان تازه بر مسند نشستند به خاطر اینکه خودشان را خوب جلوه دهند ملاقات هایی گذاشتند ولی متاسفانه الان ستاره سهیل شدند و کسی نمی تواند ایشان را ببیند.
الان در چنین شرایطی حرفی برای مردم و یا مسولان دارید؟
ما پرونده ی حمید را برای اعاده دادرسی به شعبه ۳۱ دیوان عالی فرستاده بودیم و آقای جعفری رییس شعبه دیوان می گوید من پرونده ی حمید را خواندم . خود آقای جعفری می گوید من می دانم حق این جوان نیست که اعدام شود و از بین برود، می گوید ایشان گناهی مرتکب نشده و با این چیزهایی که در پرونده آمده دلایل برای اعدام کافی نیست ولی چون قبلا پرونده در اینجا بررسی شده من نمی توانم حرفی بزنم. من به ایشان گفتم یعنی شما فردای قیامت باید برای یک روز اضافه ماندن حمید در آن سلول جواب خدا را بدهید ولی ایشان برای حفظ میز خودشان پرونده را رد کردند.


خود حمید با شنیدن ارسال حکم اعدام به اجرای احکام اوین چه وضعیت و شرایطی داشت؟

حمید آن روز که با او ملاقات داشتیم خیلی حالش خراب شد، واقعا دچار شوک شد. یعنی از یک طرف من خبر مرگ خواهرم را به او دادم، و از طرف دیگر آنها خبر حکم اعدام را به او دادند.

و مادر شما چه وضعیتی دارند؟
مادرم در این ملاقات حضور داشتند، یعنی فکر کنید مادری که یک فرزندش را اصلا ندیده در اوین از دست داده، یک دختر چهل ساله اش به تازگی فوت کرده و امروز جلوی خودش حکم اعدام پسرش را به او ابلاغ کردند، ببینید مادر من چه حالی می تواند داشته باشد، من از همه ی دنیا می خواهیم کمک مان کنند، تو رو خدا نگذارید این برادرم را از ما بگیرند....هر کسی هر کاری می تواند برای حمید انجام دهد. به خدا حمید هیچ کاری نکرده. برادرم در تمام نامه هایش هم اعلام کرده که به هیچ گروهی وابستگی سیاسی ندارد، حمید حتی فعال سیاسی هم نیست و حتی مدرکی هم علیه برادر وجود ندارد....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر