جمهوری اسلامی از دوکلمه جمهوری و اسلامی تشکیل شده است جمهوری به معنای قرار داشتن حق حاکمیت در دست خود مردم است و اسلامیت هم پیاده سازی قوانین اسلامی است. گذشته از آن که تجربه 33 ساله این نظام نشان داده که نه جمهوری و نه اسلامی است و تنها از این عناوین جهت مشروعیت گرفتن سود برده است. از نام اسلام برای سوء استفاده از اعتقادات مذهبی مردم استفاده کرد تا ظلم و ستم بر مردم را با نام قوانین اسلامی موجه جلوه دهد. و هر صدای مخالف را با برچسب محاربه و مفسد فی الارض خاموش سازد . بخاطر حاکمیت قدرتی به نام ولی فقیه که صاحب مال و ناموس و همه چیز ملت است که از سوی بسیاری از متخصصین و کارشناسان دینی پذیرفته نشده است و اسلامی جلوه دادنش هم بنا بر صدها سند اسلامی[1] ادعایی دروغین است نمی توان ادعا کرد حاکمیت در درست مردم است پس این نظام جمهوری هم نیست.
روزهای آغازین این نظام را با چشم خود ندیدم ولی تاریخ ننگینش را که ورق می زنی جز دربند کشیدن مردم به صرف داشتن عقیده و به مسلخ کشیدنشان چیزی دیده نمی شود نمی دانم از چه روی آن زمان را دوران طلایی مینامند. حاکمیت نظام دینی (حال هر دینی) مشکل اساسی اش این است در دست حاکمان، اهرمی برای سرکوب بیشترمی شود.
این حکومت با استفاده از احکام اسلام قانون اساسی نوشته است که بر طبق آن در این 33 سال بسیاری را به بالای چوبه دار کشیده مانند سحر گاه 19 اردیبهشت 5 تن را به نامهای فرزاد کمانگر ،شیرین علم هولی، فرهاد وکیلی، علی حیدریان و مهدی اسلامیان اعدام کرد در حالی که همه از شنیدن این خبر بهت زده شدند کمانگرمعلم ۳۴ ساله کرد و فعال مدنی به اتهام محاربه در دادگاهی که فقط هفت دقیقه طول کشید و به گفته وکیلش هیچ شواهدی مبتنی به ارتکاب جرم محاربه ارائه نگردید، به اعدام محکوم شد، شیرین علم هولی، زن ۲۸ ساله کرد که به جرم محاربه محکوم به اعدام شد زهرا بهرامی شهروند هلندی ایرانی تبار که به دلیل شرکت در تظاهرات معترضان در عاشورای سال ۸۸ دستگیر شده بود، پس از ماهها بازداشت، به محاربه و نگهداری و قاچاق مواد مخدر متهم شد سرانجام به همین اتهام واهی اعدام شد و بسیارند اعدام شدگان توسط این حکومت ستم دینی که آشکار و پنهان به مسلخ رفتند. و حال سعید ملک پور مهندس کامپیوتر را به جرم مدیریت سایت های مستهجن به اعدام محکوم شده است. ندرخانی را که در سن 19 سالگی به مسیحیت گرویده مرتد می نامد و حکم اعدام برایش صادر می کند و... گرچه هیچ یک از این فعالیتها در اصل جرمی نبوده است و بهانه های واهی بوده برای سرکوب و ارعاب بیشتر ولی اگر هم جرمی باشد باز در صدور مجوز برای گرفتن جان یک انسان توسط انسانی دیگر شک و تردید زیاد است و اقدام درستی به نظر نمی رسد
حکومت جمهوری اسلامی با 33 سال قدمت جدا از ظلمهایی که بر مردم روا داشت ، لزوم حکومتی سکولار [2] و برپایی جدایی دین از حکومت را بر مردم ایران نشان داده است حکومتی که به دین و اعتقاد مردم کاری ندارد و فقط برای آبادانی کشور تلاش می کند.
چنانچه به مضرات مذهب دولتی بیندیشیم، در می یابیم که آثار منفی و مخرب آن آنقدر زیاد است که طرفداران واقعی مذهب را از بودن و رشد آن نگران می کند .در حکومتهای دینی هم حکومت دچار مشکل می شود و هم دین ارزشش را از دست می دهد چون همه ظلمها به نام دین است سوء ظن همگانی بر مقدسات دینی می رود .
اکنون سکولار شدن ایران، به نظر تنها راه خلاصی ملت از عقبگردهای معنوی و مادی است.
مضافا به اینکه ثبات و صلح در خاورمیانه بدون تشکیل حکومتهای سکولار و دموکرات امکان پذیر نمی باشد. مثلا در عراق که بعد از آن همه کشتار و رهایی از دست دیکتاتور باز با سوء استفاده از نام دین شاهد حملات انتحاری، تروریستی و نا امنی هستیم همینطور مشکلاتی که در مصر و یمن از سوی دینگرایان بوجود امده است .
هر نوع حکومتی با اعمال قوانین اجتماعی می تواند نظم و آسودگی را به ارمغان آورد، ولی در اثر آمیخته شدن با قواعد مذهبی، به یک معجون ناهنجاری مبدل خواهد شد.
[1] رساله رد ولایت فقیه آیت الله کاظمینی بروجردی
[2] در حکومت معنی سکولاریسم، عدم دخالت باورهای مذهبی در امر حکومت و برتری دادن اصول حقوق بشر بر سایر ارزشهای متصور هر گروه و دستهای است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر